خبرگزاری «حوزه» در نوشتاری علل و شیوه های متفاوت مخالفان در مخالفت با وحی و نبوت را از منظر قرآن کریم ارائه می دهد.
* علل مخالفت مخالفان وحى و نبوت از منظر قرآن كريم
دلايل عمده مخالفت مخالفان پيامبران عبارت است از:
* طغيان
قرآن به مخالفت اين گروه چنين اشاره مى كند: «وَ ما أَرْسَلْنا في قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُون»؛ [1] براى هيچ آبادى، پيامبر بيم دهنده اى نفرستاديم، مگر اين كه افراد ثروتمند و خوش گذران به آنها گفتند: ما به رسالت شما كافريم.
* استكبار
قرآن كريم درباره مخالفت اين گروه مى فرمايد: «قالَ الْمَلَأُ الَّذينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُون * قالَ الَّذينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذي آمَنْتُمْ بِهِ كافِرُون»؛ [2] اشراف مستكبر از قوم صالح به مستضعفان مؤمن به وى گفتند: واقعاً مى دانيد كه صالح از جانب پروردگارش آمده است؟ گفتند: بى ترديد ما به آن چه وى بدان رسالت يافته است مؤمنيم. كسانى كه استكبار مى ورزيدند گفتند: ما به آن چه شما بدان ايمان آورده ايد، كافريم.
* گناه و آلودگى
گناه باعث مى شود كه روح ايمان از بين برود و تداوم و پافشارى در گناه به تكذيب آيات الهى مى انجامد و از آن هم فراتر مى رود و او را به استهزاى پيامبران و آيات الهى وا مى دارد: «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُن»؛ [3] سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به سخريه گرفتند.
* تعصب بر روش نياكان
افرادى كه نه ثروتى داشتند و نه مقامى، گويى علاقه به نژاد و خاندان، سبب مى شد كه همه حقايق را زير پاگذارند. قرآن كريم درباره مخالفت اين گروه مى فرمايد: «أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا وَ إِنَّنا لَفي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ مُريب»؛ [4]... آيا ما را از آن چه پدران ما پرستش مى كردند باز مى دارى؟ و ما در صحت دعوت تو در شك و ترديد هستيم.
* غرور علمى
شگفت اين كه در آن روزگاران، گروهى به علم ناچيز خود تكيه كرده، به مخالفت با پيامبران برخاستند، قرآن كريم درباره اين گروه مى فرمايد: «فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُن»؛ [5] آن گاه كه پيامبران آنان با دلايل به سوى آنها مى آمدند به علم و دانشى كه داشتند دل خوش كردند، ولى كيفر استهزاى آنان نسبت به پيامبران آنان را فرا گرفت.[6]
* شيوه مخالفان وحى و نبوت براى مقابله با پيامبران را از نظر قرآن كريم
مخالفان دعوت پيامبران، از شيوه هاى متعددى بهره مى گرفتند: يكى، حربه تهمت و افترا، ديگر نیز، انتقادهاى بى جا و به عبارت ديگر، تفسير يك سلسله واقعيت ها به صورت غير صحيح، سوم جنگ و قتل پيامبران، چهارم محاصره اقتصادى و ... .
برخى از تهمت ها عبارتند از:
* تهمت جنون و ديوانگى
اين تهمت در ميان پيامبران بيش از همه متوجه پيامبر اسلام شده است و در عين حال قرآن كريم، درباره حضرت نوح و صالح و شعيب و موسى(ع) بلكه عموم پيامبران يادآورى مى شود: «كَذلِكَ ما أَتَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُون»؛ [7] هم چنين براى امت هاى پيشين پيامبرى نيامده مگر اين كه به او گفتند: جادوگر است يا ديوانه.
* تهمت سحر و جاودگرى
همه پيامبران يا غالب آنها به چنين تهمت (جادوگرى) متهم بوده اند، قرآن كريم درباره عموم پيامبران چنين مى فرمايد: «كَذلِكَ ما أَتَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُون»؛ [8] هم چنين براى پيشينيان پيامبرى نيامد، مگر اين كه گفتند: جادوگر و يا ديوانه است.
* اتهام به دروغ گويى
كسانى كه پيامبران را به «جنون» و «سحر و جادو» متهم مى كردند، طبعاً بايد به دروغ گويى هم متهم كنند. قرآن كريم درباره اين اتهام آنان مى فرمايد: «وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبين»؛ [9] تو را از دروغ گويان مى انديشيم.
* اتهام به اخلال گرى و فساد در زمين
نمونه بارز آن را در مبارزه حضرت موسى (ع) با فرعون مصر مشاهده مى كنيم.
وقتى موسى در مقام احتجاج بر فرعون پيروز شد، فرعون چنين گفت: «وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُوني أَقْتُلْ مُوسى وَ لْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُبَدِّلَ دينَكُمْ أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَساد»؛ [10] فرعون [به تمسخر] گفت: موسى خداى خود را به كمك فرا خواند، من مى ترسم آيين شما را تغيير دهد و [در مصر] فساد كند.
* اتهام به جدال
پيامبران گرامى در دعوت به توحيد و معاد نيرومندترين دليل و برهان را در دست داشتند، ولى چون دعوت آنان با مزاج بت پرستى و دنيا خواهى، موافق نبود، آنان را به فقدان دليل و منطق متهم مى نمودند.
قرآن كريم درباره اين اتهام آنان درباره حضرت نوح (ع) مى فرمايد: «قالُوا يا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَكْثَرْتَ جِدالَنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقين»؛ [11] گفتند: اى نوح، زياد با ما به جدال برخاستى و زياد جدل كردى وعده خود (عذاب) را بياور اگر راست مى گويى.
* اتهام به افسانه بودن محتواى دعوت
هرگاه پيامبرى آيين توحيد و دعوت به رستاخيز را مطرح مى كرد، مردم به فكر اين كه محتواى دعوت او در شريعت پيشين و دعوت هاى قبلى بوده، بر چسب افسانه و اسطوره بودن بر آن مى زدند.
قرآن كريم اين تهمت را از زبان مشركان عصر رسالت به صورت مكرر نقل كرده و مى فرمايد: «يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلين»؛ [12] افراد كافر مى گويند: قرآن جز داستان هاى گذشتگان چيزى نيست.[13]
پاورقی:
[1] سبأ، آيه 34.
[2] اعراف، آيه 75ـ76.
[3] روم، آيه 10.
[4] هود، آيه 62.
[5] غافر، آيه 83.
[6] جعفر سبحانى، منشور جاويد، ج 10، ص 274 ـ 396 و تفسير نمونه، ج 16، ص 374.
[7] ذاريات، آيه 52.
[8] ذاريات، آيه 52.
[9] اعراف، آيه 66.
[10] غافر، آيه 26.
[11] هود، آيه 32.
[12] انعام، آيه 25.
[13] ر.ك. جعفر سبحانى، منشور جاويد، ج 10، ص 402 ـ 412.
منبع: مرکز فرهنگ و معارف قرآن (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی»
نظر شما